از فرزندان سلطان علاءالدین محمد شاه خلجی معروف به محمد الاول از خلجیون (اولاد یغریش خلجی). که در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم در دهلی حکومت داشتند. ملک نایب که بزرگترین امرای سلطان علاءالدین بود بعد از وفات سلطان، فرزند کهتر او شهاب الدین (برادر شادی خان). را به تخت برنشاند و مردم با او بیعت کردند وملک نایب خود کارها را قبضه کرده چشمان ابوبکرخان (برادر دیگر شادی خان و شادی خان را میل کشید و آنان را به کلیور فرستاد. سرانجام این ملک نایب بدست دو تن از غلامان خود بقتل رسید و بر اثر آن سلطان قطب الدین پس از خلع برادر خود شهاب الدین بحکومت رسید و یکی از امرای خود موسوم به ملک شاه را مأمور قتل برادران خود ساخت و شادی خان را همین ملک شاه گردن زد. وفات او بسال 717 اتفاق افتاد. (از سفرنامۀ ابن بطوطه صص 445- 446 و 448 و معجم الانساب ج 2 ص 424) شود
از فرزندان سلطان علاءالدین محمد شاه خلجی معروف به محمد الاول از خلجیون (اولاد یغریش خلجی). که در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم در دهلی حکومت داشتند. ملک نایب که بزرگترین امرای سلطان علاءالدین بود بعد از وفات سلطان، فرزند کهتر او شهاب الدین (برادر شادی خان). را به تخت برنشاند و مردم با او بیعت کردند وملک نایب خود کارها را قبضه کرده چشمان ابوبکرخان (برادر دیگر شادی خان و شادی خان را میل کشید و آنان را به کلیور فرستاد. سرانجام این ملک نایب بدست دو تن از غلامان خود بقتل رسید و بر اثر آن سلطان قطب الدین پس از خلع برادر خود شهاب الدین بحکومت رسید و یکی از امرای خود موسوم به ملک شاه را مأمور قتل برادران خود ساخت و شادی خان را همین ملک شاه گردن زد. وفات او بسال 717 اتفاق افتاد. (از سفرنامۀ ابن بطوطه صص 445- 446 و 448 و معجم الانساب ج 2 ص 424) شود
نام طنبوری که ابراهیم عادلشاه حاکم بیجاپور داشت و از بس توغل به علم موسیقی داشت، این همه عزیزش می انگاشت که چون آن را به جایی می بردند در تخت روان می گذاشتند و علم و نقاره و کرنا همراه می بود و امرا او را کرنش می کردند، (از آنندراج) : رواست کرنش و تسلیم از آن به موتی خان که شاه چون خلفانش گرفته در دامن دری که دامن شاهش صدف بود شاید که جان فشاندش از مهر دایۀ معدن، سنجر کاشی (از آنندراج)
نام طنبوری که ابراهیم عادلشاه حاکم بیجاپور داشت و از بس توغل به علم موسیقی داشت، این همه عزیزش می انگاشت که چون آن را به جایی می بردند در تخت روان می گذاشتند و علم و نقاره و کرنا همراه می بود و امرا او را کرنش می کردند، (از آنندراج) : رواست کرنش و تسلیم از آن به موتی خان که شاه چون خلفانش گرفته در دامن دری که دامن شاهش صدف بود شاید که جان فشاندش از مهر دایۀ معدن، سنجر کاشی (از آنندراج)
ابن علی بن بایدو از ایلخانان آخری مغول در ایران (شوال تا ذی الحجه 736 هجری قمری) پس از قتل خواجه غیاث الدین وارپاگاون امیرعلی پادشاه، موسی خان نوادۀ بایدو را در شهر اوجان به مقام ایلخانی نشاند، ولی به سبب بی کفایتی وی در برخی ولایات طغیان بروز کرد و سرانجام امیر شیخ حسن بزرگ ایلکانی یکی از نبیره زادگان منگو تیمور پسرهلاکو را به نام محمدخان نامزد ایلخانی کرد و خود زمام کارها را به نام او در دست گرفت و در ذی الحجۀ 736 هجری قمری بر موسی خان غالب آمد و او را بر کنار کرد. رجوع به تاریخ مفصل ایران تألیف عباس اقبال شود قاسملوی افشار پس از فتح قلعۀ ارومی به دست کسان محمدحسن خان قاجار گرفتار گردید و به علت ضرب و شتمی که از محصلین دیده بود پس از سه ماه در سال 1169 هجری قمری درگذشت. (از گلشن مراد ص 347). و رجوع به مجمل التواریخ گلستانه (فهرست) شود
ابن علی بن بایدو از ایلخانان آخری مغول در ایران (شوال تا ذی الحجه 736 هجری قمری) پس از قتل خواجه غیاث الدین وارپاگاون امیرعلی پادشاه، موسی خان نوادۀ بایدو را در شهر اوجان به مقام ایلخانی نشاند، ولی به سبب بی کفایتی وی در برخی ولایات طغیان بروز کرد و سرانجام امیر شیخ حسن بزرگ ایلکانی یکی از نبیره زادگان منگو تیمور پسرهلاکو را به نام محمدخان نامزد ایلخانی کرد و خود زمام کارها را به نام او در دست گرفت و در ذی الحجۀ 736 هجری قمری بر موسی خان غالب آمد و او را بر کنار کرد. رجوع به تاریخ مفصل ایران تألیف عباس اقبال شود قاسملوی افشار پس از فتح قلعۀ ارومی به دست کسان محمدحسن خان قاجار گرفتار گردید و به علت ضرب و شتمی که از محصلین دیده بود پس از سه ماه در سال 1169 هجری قمری درگذشت. (از گلشن مراد ص 347). و رجوع به مجمل التواریخ گلستانه (فهرست) شود
فرزند ارشد مهدی خان که جانشین وی شد و مهدی خان از طرف کریمخان زند عنوان خانی و حکومت تنکابن را گرفت و بعدها یکی از طرفداران آغا محمدخان شد، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد بخش انگلیسی ص 22)
فرزند ارشد مهدی خان که جانشین وی شد و مهدی خان از طرف کریمخان زند عنوان خانی و حکومت تنکابن را گرفت و بعدها یکی از طرفداران آغا محمدخان شد، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد بخش انگلیسی ص 22)
دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 26هزارگزی جنوب شهر ملایر و 12هزارگزی جنوب راه شوسۀ ملایر به اراک. موقع جغرافیائی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریائی است. سکنۀ آن 422 تن است. آب آن از قنات و رودخانه و محصول آن غلات، حبوبات، و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 26هزارگزی جنوب شهر ملایر و 12هزارگزی جنوب راه شوسۀ ملایر به اراک. موقع جغرافیائی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریائی است. سکنۀ آن 422 تن است. آب آن از قنات و رودخانه و محصول آن غلات، حبوبات، و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دکتر میرزامحمدمهدی خان، از رجال بزرگ دولتی و رئیس الحکمای ایرانی آذربایجانی تبریزی، ساکن قاهره، پسر محمدتقی بن محمدجعفر ملقب به امیر، منشی مجلۀ ’حکمت’ به فارسی بود. کتاب ’مفتاح باب الابواب’ را در باب فرقۀ ’بابیه’ و ’بهائیه’ نوشت و در سال 1321 هجری قمری در قاهره آن رابپایان برد. (از معجم المطبوعات چ مصر ج 2 ص 1827)
دکتر میرزامحمدمهدی خان، از رجال بزرگ دولتی و رئیس الحکمای ایرانی آذربایجانی تبریزی، ساکن قاهره، پسر محمدتقی بن محمدجعفر ملقب به امیر، منشی مجلۀ ’حکمت’ به فارسی بود. کتاب ’مفتاح باب الابواب’ را در باب فرقۀ ’بابیه’ و ’بهائیه’ نوشت و در سال 1321 هجری قمری در قاهره آن رابپایان برد. (از معجم المطبوعات چ مصر ج 2 ص 1827)